موشی 82 سانتیمتری که در نوع خود بی نظیر بوده و بزرگترین نوع موش در جهان به شمار می رود در جنگلهای پاپوا واقع در گینه نو کشف شد. به گزارش خبرگزاری مهر، گونه ای جدید از موشی عظیم الجثه در جنگلهای گینه نو کشف شد. این موش که نسبت به انسان هیچ احساس ترسی ندارد با داشتن 82 سانتیمتر طول و 1.5 کیلوگرم وزن در میان بزرگترین گونه های موش که تا کنون در جهان شناسایی شده اند قرار گرفته است. این موجود که از نظر ابعاد با یک گربه برابری می کند و تا کنون توضیح چندانی درباره آن ارائه نشده است توسط تیم فیلمبرداری شبکه بی بی سی برای ساخت برنامه سرزمینهای گم شده آتشفشانی کشف شد. گمان می رود این جا
پنج شنبه پنجم 9 1388
عنوان این کتاب که با شماره انتشار بین‌المللی (ISBN-978-1- 894897-17-4) ثبت شده است، Teeny Ted From Turnip Town (تد کوچک از شهرشلغم) است. نویسنده این کتاب، مالکوم داگلاس چاپلین بوده و داستانی درباره موفقیت تد کوچک از شهر شلغم و پیروزی او در مسابقه سالیانه این شهر است. این کتاب در حال حاضر کوچک‌ترین کتاب منتشر شده است. این کتاب چگونه ایجاد شده است؟ این کتاب با کمک دکتر لی یانگ و دکتر کارن کاواناگ از دانشگاه سیمون فریزر و با استفاده از یک اشعه یونی متمرکز گالیوم تولید شده است. حداقل قطر تابش گالیومی 7 نانومتر بوده و به نحوی برنامه‌ریزی شد تا فضای اطراف
پنج شنبه پنجم 9 1388
قطارهای سریع السیر اروپایی که با سرعتی بیش از سیصد کیلومتر در ساعت مسیر میان فرانسه و بلژیک و هلند و آلمان را طی می‌کنند، به اینترنت پرسرعت بدون سیم مجهز شده‌اند. به گزارش شبکه یورونیوز مسافران کافی است در این قطارها تلفن همراه داشته باشند تا به اینترنت پرسرعت بدون قطع شدن در تماس باشند. اینترنت کاربران بدون کوچک‌ترین اختلالی کار می‌کند و حتی هنگام عبور از مرزها نیز این شبکه به فعالیت خود ادامه می‌دهد. برای راه‌اندازی این سیستم به سه سال تحقیق و همکاری سازمان فضایی اروپا نیاز بود. این سیستم به طور مستقیم با ماهواره‌ای مخابراتی در ارتفاع
پنج شنبه پنجم 9 1388
از سوی داو جونز شرکتهای پایدار فناوری جهان در سال 10-2009 معرفی شدند به گزارش بخش خبر شبکه فن آوری اطلاعات ایران، از سایت فارس به نقل از روابط عمومی، شرکت نوکیا در سالهای اخیر به عنوان رهبر شرکتهای پایدار در اروپا و رهبر گروه فناوری معرفی شد اما امسال توانسته عنوان "رهبر ابرگروه تکنولوژی جهان " را نیز از آن خود کند و در سراسر بخش فناوری جهان به رتبه اول نائل آید. مقیاس های داو جونز در مورد میزان یکپارچگی پایداری در کسب و کار شرکتهای پیشرو در کل جهان شناخته شده و معتبر است. این بررسی ها از دو هزار و پانصد شرکت در بیش از 50 کشور دنیا انجام گرفته و فهرست شرکتها مبتنی بر اطلاعات رسمی
پنج شنبه پنجم 9 1388
به گزارش فارنت و به نقل از خبرگزاری فرانسه برزگترین آزمایشگاه شتاب‌دهنده ذرات جهان که پس از راه‌اندازی خیلی زود به دلایل فنی خاموش شد،  روز شنبه دوباره راه‌اندازی شد. “جیمز جیلایز″ سخنگوی مرکز تحقیقات هسته ای اروپا “سرن” ( Cern) در گفتگو با خبرگزاری فرانسه با اعلام اینکه ” هنوز زمان دقیقی برای راه‌اندازی این آزمایشگاه تعیین نشده است” افزود: اولین ذرات  بار دیگر روز شنبه در برخورد دهنده بزرگ ذرات موسوم به (LHC) به حرکت در آمدند. این آزمایشگاه در تونلی ۲۷ کیلومتری در مرز میان سوییس و فرانسه و در نزدکی شهر ژنو ق
پنج شنبه پنجم 9 1388
"کوریو" ممکن است نتواند مانند انسانها با سرعت، جلوی چشمان شما بدود اما از نظر شرکت سونی این ربات انسان نما ، رباتی معمولی است که می تواند به آهستگی با قدمهای بلند بدود . به گزارش بخش خبر سایت اخبار فن آوری اطلاعات ایران، از خبرگزاری موج، شرکت سونی بزرگترین غول الکترونیکی و سرگرمی سیستم اولین ربات دونده جهان را توسعه داده. بر اساس این گزارش توشی دفری ، نایب رئیس هیات مدیره سونی در کنفرانس خبری این شرکت گفت: "تمام سازمانهای پژوهشی و دانشگاههای سراسر جهان درباره تهیه یک ربات دونده تحقیق و و پژوهش انجام دادند و ما خوشحالیم که اعلام کنیم ما برای اولین بار
پنج شنبه پنجم 9 1388
 زنده که با نیروی ماهیچه کار می‌کنند محققان موفق به ساخت ربات‌های زنده یک میلی‌متری شدند که با نیروی ماهیچه‌ای کار می‌کنند به گزارش بخش خبر شبکه فن آوری اطلاعات ایران ، از ایرنا، محققان دانشگاه کالیفرنیا در گزارش خود بیان کرده‌اند که این ابزارها از طریق رشد دادن سلولهای موش صحرایی بر روی تراشه‌های سیلیکونی میکروسکوپی ساخته شده‌اند. این ربات‌های بسیار ریز با طول کمتر از یک میلی متر می‌توانند بدون استفاده از هرگونه منبع انرژی خارجی، حرکت کنند که این کار، مثالی رویایی از پیوند زیست فناوری با دنیای کوچ
پنج شنبه پنجم 9 1388
. مشغول بازکردن آخرین قوطی کنسرو ماهی بود.

.. من هم در گوشه ای از سنگر منتظر بودم تا تکه ی کوچکی از گوشت بدن ماهی را

به خانه ببرم.

.. چند لحظه بعد، سوت خمپاره ای به گوش رسید .. به همراه تکه های کوچک و بزرگ

گوشت، در حوضچه ی خون، شناور بودم.
دسته ها : داستان کوتاه
چهارشنبه چهارم 9 1388
آخرین تکه را از داخل جعبه خارج کرد و در مشتش گرفت . با درخشش خاصی که در

چشمان اش بود به سمت پیرمرد رفت و آخرین تکه را به او داد . پیرمرد سرش را بلند

کرد و دخترک در لابه لای آدم ها ناپدید شد .

پیرمرد از روی صندلی شکسته اش بلند شد و به سمت پسرکی که در گوشه ای از خیابان

مشغول واکس زدن بود ، رفت و آخرین تکه را به او داد . پسرک سرش را بلند کرد و

پیرمرد در لا به لای آدم ها ناپدید شد .

پسرک واکسی پس از تمام شدن کار اش آخرین تکه بیسکویت را به دهان برد .. و در

میان انبوه آدم ها ناپدید شد .

دسته ها : داستان کوتاه
چهارشنبه چهارم 9 1388
روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردا
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه سوم 9 1388
کشاورزی الاغ پیری داشت که یه روز الاغش اتفاقی میفته تو ی یک چاه بدون آب . کشاورز هر چه سعی کرد نتونست الاغ رو از تو چاه بیرون بیاره . برای اینکه حیوون بیچاره زیاد زجر نکشه کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتن چاه رو با. خاک پر کنن تا الاغ زود تر بمیره و زیاد زجر نکشه . مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش رو می تکوند و زیر پاش می ریخت و وقتی خاک زیر پاش بالا می آمد سعی میکرد بره روی خاک ها . روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا اومدن ادامه داد تا اینکه به لبه ی چاه رسید و بیرون اومد . مشکلات زندگی
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه سوم 9 1388
یه روز قبل از عروسی مهناز دختر دائی امیر بود که امیر تصمیم خودشو گرفت، می خواست با طلا ازدواج کنه. تصمیم گرفت بعد از عروسی مهناز هر جور شده به پدرومادرش بگه گرچه میدونست پدرش تا اصل و نسب خانواده دختر رو ندونه راضی به ازدواج پسرش نمیشه ومادرش که کلی دخترای رنگ و وارنگ واسه امیرزیر نظرداشت حتما شیرشو حرومش می کرد،ولی امیر غیر از طلا به هیچ کس دیگه ای نمی تونست فکر کنه . اصلا خودشم نمی دونست چی شد که تو این شش ماه یه ذره یه ذره عاشق شده بود؟همیشه اول سعی می کرد یه دختر خوب وبا اصالت که خانوادش هم بپسندند پیدا کنه بعد عاشق بشه که هیچ وقتم نمی شد! اما این بار بدون اینکه راجع به طلا هیچی بدونه عاشق
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388
پله ها رو دو تا یکی پایین رفت آنقدر عجله داشت که منتظر آسانسور نموند وقتی تو ماشین نشست و استارت زد،اول از همه یه نفس عمیق کشید، حس کرد هوا تا انتهای قلبش می ره، و انگار یه بار دیگه پیش خودش توبه کرد خدایا غلط کردم، بار آخرمه. ساعت ماشین چهار و ربع رو نشون می داد، پیش خودش فکر کرد خوبه، حمید تا ساعت 5 وقت داره همه چیزو مرتب کنه . اولین بارونای پاییزی شروع شده بود و پری باز هم پیش خودش فکر کرد چرا بیشتر مردم چتر مشکی دارن؟چترای رنگی رو زیر بارون همیشه دوست داشت صدای موبایلش اونو از حال خودش بیرون آورد،اس ام اس حمید بود: عزیزم کی گفته که حرفای عاشقونه آدمو هوایی می کنه؟ من می گم این حرفا آدمو زن
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388
وقتی از تاکسی پیاده شد و تابلوی کوچه رو دید که روش نوشته بود کوچه شهید مرتضی محمدی بی‌اختیار یاد سالها پیش افتاد و اون خاطرة تکراری باز براش زنده شد..... ظهر داغ تابستان بود از آن موقع‌ها که آدم هیچ کاری ندارد بکند مثل الآن نبود که حداقل بشود از بیکاری فیلمی دید یا مثلاً کمی پای کامپیوتر نشست . مادر مریم طبق معمول تمام ظهرهای دیگر خوابیده بود و مریم مشغول نگاه کردن عکسهای بوردا بود می‌خواست یک مدل قشنگ پیدا کند تا مادرش برایش لباس بدوزد گاهگاهی هم نگاهی به مادرش می‌انداخت و به خوابیدن مادرش خنده‌اش می‌گرفت، بعضی وقتها هم با نوک موهایش ور می‌رفت و مثلاً موخو
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388
لیلا تمام مسیر رو دویده بود، کم کم داشت نفسش بند می آمد، از خیابان که رد شد چادرش را کنار زد و یه نگاهی به بچه کرد، لبای کوچیک و قرمز رنگ سایه خشک شده بود، زیر لب گفت الان می رسیم خونه مامان جون بهت شیر می دم، اونوقت انگار بچه لبخند زد یا شاید لیلا اینطوری حس کرد . کم کم داشت دل دردش شروع می شد ولی چقدر زود، این بهیاری که عصمت خانم معرفی کرده بود گفته بود یه دو ساعتی طول می کشه تا آمپول اثر خودشو بکنه، نه، نمی خواست به این چیزا فکر کنه واسه همین سرعتشو تندتر کرد. از کنار طلا فروشی اکبر آقا که رد می شد به توگردنی یاقوت قرمز که چند روز پیش هم دیده بود دوباره نگاه کرد، رفت تو عالم رویا و گردن
دسته ها : داستان کوتاه
سه شنبه بیست و ششم 8 1388
X