روزی روزگاری دو فرشته کوچک در سفر بودند. یک شب به منزل فردی ثروتمند رسیدند و از صاحب‌خانه اجازه خواستند تا شب را در آنجا سپری کنند. آن خانواده بسیار بی‌ادبانه برخورد کردند و اجازه نداند تا آن دو فرشته در اتاق میهمانان شب را سپری کنند و در عوض آنها را به زیرزمین سرد و تاریکی منتقل کردند. آن دو فرشته کوچک همان‌طور که مشغول آماده کردن جای خود بودند ناگهان فرشته بزرگتر چشمش به سوراخی در درون دیوار افتاد و سریعا به سمت سوراخ رفت و آن را تعمیر و درست کرد. فرشته کوچکتر پرسید: چرا سوراخ دیوار را تعمیر کردی؟ فرشته بزرگتر پاسخ داد: همیشه چیزهایی را که می بینیم آن چه نیست که به نظر
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
« قدرت تفکر » پیرمردی تنها زندگی می‌کرد. او می‌خواست مزرعه‌ی سیب‌زمینی‌اش را شخم بزند؛ اما این کار بسیار سخت بود. پسرش که می‌توانست به او کمک کند، به دستور حاکم در زندان بود. پیرمرد نامه‌ای برای پسرش نوشت و به او گفت: «من حال خوبی ندارم؛ زیرا امسال نمی‌توانم سیب‌زمینی بکارم، من برای کار مزرعه، پیر شده‌ام. اگر تو این‌جا بودی، مشکل من حل می‌شد. تو حتما مزرعه‌ی من را شخم می‌زدی. چند روز بعد پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا، مزرعه را شخم نزن. من آن‌جا چند تفنگ پنهان کرده&
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
پیرمردی صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخم‌های پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکس‌برداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه." پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکس‌برداری نیست. پرستاران از او دلیل عجله‌اش را پرسیدند. پیرمرد گفت: "زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آن‌جا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت: "خودمان به او خبر می
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند. یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت. دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد. فردا صبح یک ماشین پژو 206 نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت» زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توی آب و جان زن را نجات داد. داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو 206 نو هدیه گ
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
حسنک کجایی گاو ما ما می کرد گوسفند بع بع می کرد سگ واق واق می کرد و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند. موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کر
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
مطمئنأ برای شما نیز پیش آمده که دوست داشته باشید گاهی اس ام اس شما به صورت ناشناس ارسال شود . در این هنگام چه می کنید ؟ خیلی ها از سرویسهای سایتهای دیگر استفاده می کنند که اشکال این کار اینه که اولا معمولا می بایست این کار را از طریق اینترنت انجام دهید و ثانیا هزینه ارسال هر پیام کوتاه در این روش بسیار گرانتر از هزینه ارسال با موبایل است . اما امروز ما ترفندی را به شما معرفی خواهیم کرد که این ترفند روشی را به شما معرفی میکند که میتوانید با استفاده از موبایل خود پیام کوتاه متنی SMS ارسال کنید به شکلی که شماره شما برای فرد مورد نظر نمایش پیدا نکند و کاملأ مخفی میمانید. این ترفند خصوصیاتی دارد
دسته ها : آموزش
دوشنبه بیستم 7 1388
اتصال به شبکه اینترنت، همیشه مقصر و علت اصلی در پایین آمدن سرعت کامپیوتر نیست، بلکه خود کامپیوتر، مهمترین علت آن است در نظر بگیرید که سرعت کامپیوتر شما مرتباً کمتر و کمتر می شود، برنامه های نرم افزاری زمان زیادتری برای اجرا شدن لازم دارند و زمان وارد شدن به یک سایت در اینترنت، بسیار طولانی می شود. اتصال به شبکه اینترنت، همیشه مقصر و علت اصلی در پایین آمدن سرعت کامپیوتر نیست، بلکه خود کامپیوتر، مهمترین علت آن است. تعداد برنامه ها، فایل های قدیمی و حتی تنظیمات اشتباه، از دلایل کم شدن سرعت کامپیوتر هستند. در نظر بگیرید که سرعت کامپیوتر شما مرتباً کمتر و کمتر می شود، برنامه های نرم افزاری زمان
دسته ها : آموزش
دوشنبه بیستم 7 1388
روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. "آیا این تبر توست؟" هیزم شکن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شک
دسته ها : داستان کوتاه
دوشنبه بیستم 7 1388
اگرچه تاکنون دنیای کامپیوتر ویروس‌های زیادی را به خود دیده است ولی قطعاً خاطره برخی از آنها به دلیل نوع عملکرد و میزان خسارت برای همیشه باقی خواهند ماند. در زیر 10 ویروس از برترین ویروس‌های تاریخ کامپیوتر ذکر شده است. Jerusalem:این ویروس مربوط به سال 1987 است که به عنوان یکی از موفق‌ترین انواع اولیه ویروس‌ها شناخته می‌شود. این ویروس در حافظه کامپیوتر قرار می‌گرفت و منتظر زمانی بود که فایل آلوده اجرا شود. این ویروس در روزهای جمعه فعال می‌شد. Stoned:این ویروس نیز به سال 1987 تعلق دارد و از نظر میزان آلوده سازی احتمالاً بیشترین آلودگی را ایجاد کرده ا
دسته ها : آموزش
دوشنبه بیستم 7 1388
در این مقاله آموزشی مسائل زیر را مورد بررسی قرار خواهیم داد: آشنایی باYahoo و عضو شدن در آن عضو شدن در اتاقهای گفتگو چگونگیChat در اتاق گفتگو Voice Chat ارتباط تصویری اضافه کردن نام یک شخص به لیستYahoo ارسال یک فایل (نادیده گرفتن شخص)Ignore با استفاده از نرم افزارYahoo Messenger علاوه بر گفتگو با دوستان و آشنایان همچنین می توانید از سرویسهای سودمند سایتYahoo بهره مند شوید . بعد از نصب ، برنامهYahoo را اجرا کنید . اگر برای اولین بار است که واردYahoo می شوید باید یکID و یکPassword برای خودتان انتخاب کنید . برای اینکار در پنجرهLogin بر روی دکمهGet a Yahoo ID کلیک نمایی
دسته ها : آموزش
جمعه هفدهم 7 1388
روزی شیوانا استاد معرفت، در جاده ای همراه شاگردان راه می سپرد. مردی با لباس مجلل و گران قیمت خودش را به استاد رساند و از او خواست تا سکه ای ازبابت تبرک به او بدهد. شیوانا سرش را پایین انداخته بود و گام بر می داشت و مرد نیز مصرانه هم پای او راه می رفت و درخواست خود را تکرار می کرد. چند قدم بالاتر زن فقیری که شیوانا را نمی شناخت نیز به جمع آن ها نزدیک شد و از مرد ثروتمند، درخواست کمک نمود. مرد با خشم بر سر زن فقیر فریاد زد: که مگر نمی بینی که من خودم از باب تبرک دست به دامان سکه ای از شیوانا هستم. اگر وضعم خوب بود، که چنین نمی کردم!!! زن فقیر با شنیدن این کلام از جمع فاصله گرفت و غمگین و مغموم
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
فرمانروایی که می کوشید تا مرزهای جنوبی کشورش را گسترش دهد، با مقاومت های سرداری محلی مواجه شد و مزاحمت های سردار به حدی رسید که خشم فرمانروا رابرانگیخت، بنابراین او تعداد زیادی سرباز را مامور دستگیری سردار کرد. عاقبت سردار و همسرش به اسارت نیروهای فرمانروا در آمدند و برای محاکمه و مجازات به پایتخت فرستاده شدند. فرمانروا از سردار پرسید: ای سردار، اگر من از گناهت بگذرم و آزادت کنم، چه میکنی؟ سردار پاسخ داد: ای فرمانروا، اگر از من بگذری به وطنم باز خواهم گشت و تا آخر عمر فرمانبردار تو خواهم بود. فرمانروا پرسید: و اگر از جان همسرت در گذرم، آن گاه چه خواهی کرد؟ سردار گفت: آن وقت جانم را فدایت خواه
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
داستان در مورد دختر کوچکی است که در یک کلبه محقر دور از شهر در یک خانواده فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده بود و او نوزاد زودرس، ضعیف و شکننده ای بود. همه شک داشتند که زنده بماند. وقتی 4 ساله شد، بیماری ذات الریه و مخملک را با هم گرفت. ترکیب خطرناکی که پای چپ او را از کار انداخت و فلج کرد. اما او خوش شانس بود.چون مادری داشت که او را تشویق و دلگرم می کرد. مادرش به او گفت: «علی رغم مشکلی که در پایت داری، با زندگیت هر کاری که بخواهی می توانی بکنی، تنها چیزی که احتیاج داری ایمان، مداومت در کار، جرات و یک روح سرسخت و مقاوم است.» بدین ترتیب در 9 سالگی دختر
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
روزی مردی به قصد ملاقات با دانای راز و پرسیدن راز سعادت جاودان رهسپار سفری طولانی شد. او شنیده بود که در محل زندگی دانای راز برای هر کس باغچه ای وجود دارد، که اگر بتوانی آن باغچه را آبیاری کنی، به سعادت جاودان دست یافته ای. او سفر خود را آغاز کرد و همین طور که در راه می رفت به گرگی رسید. ابتدا از آن گرگ ترسید و خواست پا به فرار بگذارد و ولی با ناله گرگ باز گشت و دریافت که گرگ بسیار نحیف و رنجور بود و از درد به خود می پیچید. سبب را پرسید و گرگ گفت: مدتهاست نتوانسته ام غذای مناسبی بخورم، زیرا دردی در دندانم دارم که امانم را بریده ولی نمی دانم علت آن چیست. مرد گفت: من به ملاقات دانای راز می روم،
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
یه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یکبار آن کلیسا را ترک کرده بود، چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: "من نمیتونم به کانون شادی بیام!" کشیش با نگاه کردن به لباسهای پاره پوره، کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند و دست دخترک را گرفت و به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد. دخترک از اینکه برای او جا پیدا شده بود، بی اندازه خوشحال بود و شب موقع خواب به بچه هایی که جایی برای پرستیدن خداوند نداشتند، فکر میکرد. چند سال بعد، آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره ای که داشتند، فو
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
روزی بین شاگردان شیوانا در مورد معنای مثبت نگری و خوش بینی و منفی نگری و بدبینی اختلاف افتاد. یکی از شاگردان خود را به شدت مثبت اندیش و مثبت نگر می دانست و معتقد بود که هر اتفاقی در عالم به خیر اوست و دیگری معتقد بود که مثبت اندیشی بیش از حد، نوعی ساده لوحی است که باعث می شود فرد مثبت نگر جنبه های منفی و خطرناک زندگی را نبیند و بهتر است انسان همیشه جانب احتیاط را رعایت کند و بنا را بر این بگذارد که در هر اتفاقی که قرار است رخ دهد شاید خطری نهفته باشد. شاگرد به شدت روی نظریه ی خود پافشاری می کردند و هیچ یک از موضع خود پایین نمی آمدند. ناگهان شیوانا با اشاره به شاگردان به ایشان فهماند که در چ
دسته ها : داستان کوتاه
جمعه هفدهم 7 1388
X