تعداد بازدید : 102539
تعداد نوشته ها : 249
تعداد نظرات : 32
معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست وار بنویسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آن ها را جمع آوری کرد. با آنکه همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، کلیسای سن پیتر، دیوار بزرگ چین و.... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد. معلم پرسید: "این کاغذ سفید مال چه کسی است؟" یکی از دانش اموزان دست خود را بالا برد.معلم پرسید: "دخترم چرا چیزی ننوشتی؟" دخترک جواب داد: "عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم." معلم
دو نفر مردی را کشانکشان نزد خلیفه دوم میبردند. جوان بود و عرق آلود ، با قدی بلند و چهرهای چون همه اعراب بیابانی ، آفتابسوخته و سیهچرده. از نوع چفیه و عقال و پیراهن بلندش ، میشد فهمید که از اهل مدینه نیست. آن دو تن ، که بازوانش را میکشیدند نیز جوان بودند و سخت آشفته و همچون او ، عرق آلود. با تندی و خشم ، چیزهایی میگفتند که نشانه بیتابی و ناراحتی بسیارشان بود. اما جوانک اسیر آرام بود و کم و بیش ، پا به پای آنان میآمد و انبوه جمعیت کنجکاو ، از پس و پشت آنان.
در پیشگاه خلیفه ، دو جوان دست از او باز داشتند و با حرارت و خشمی که در حضور خل
چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.
روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت: بچه ها، ببین
نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد.
یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کاری، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.
نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.
پذیرفتن ساخت این خانه را
کشاورز فقیر اسکاتلندی بود و فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید...پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند. فارمر فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد... روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: " می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی". کشاورز اسکاتلندی جواب داد: &q
روش کار با برنامه Partition Magic برنامه Partition Magic یکی از بهترین برنامه های پارتیشن بندی است که بنا به ادعای سازندگانش برنامه استاندارد پارتیشن بندی محسوب میشه. یه راست میرم سر اصل موضوع: اصلا پارتیشن مجیک به چه درد میخوره؟ 1- جایگزینی بسیار عالی برای برنامه Fdisk ماکروسافت که تحت داس اجرا میشه. 2- قابلیت تغیر اندازه پارتیشن ها بدون از دست دادن اطلاعات داخل اونها. 3- چسباندن چندین پارتیشن به یکدیگر و یا تبدیل یک پارتیشن به چند پارتیشن. 4- فرمت کردن و پارتیشن بندی در کمتر از 1 سوت و نیم (تقریبا نصف سه سوت) 5- خیلی کارهای دیگه... 6- و غیره... 7- ... چه کسایی میتونن با Partition Magic کار ک
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید . عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه"
پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند .
زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود !
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم .
پیرمرد با اندوه گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخو
قورباغه ها
Once upon a time there was a bunch of tiny frogs.... Who arranged a running competition.
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با
هم مسابقه ی دو بدند .
The goal was to reach the top of a very high tower.
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود .
A big crowd had gathered around the tower to see the race and cheer on the contestants. ...
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند ...
The race began....
و مسابقه شروع شد ....
Honestly,no one in crowd really believed that the tiny frogs would reach the top of
در کامپیوتر داده ها به شکل متفاوتی با داده هایی که از طریق خط تلفن منتقل میشود، ذخیره می گردد داده ها در داخل کامپیوتر در قالب رقمی( digital ) ذخیره میشود. در جایی که خطوط تلفنی داده ها را در قالب قیاسی( analog)منتقل میکنند.
- به اطلاعاتی رقمی می گویند که توسط اعداد گسسته قابل نمایش باشند.
- به داده ای قیاسی می گوئیم که توسط کمیتهای متغیر پیوسته نمایش داده شود.
وقتی 2 کامپیوتر از طریق خط تلفن به هم متصل کنیم داده ای که از کامپیوتر خارج میشود رقمی است و قبل از اینکه از طریق خط تلفن قابل حمل باشد باید به داده قیاسی تبدیل شود در انتها داده قیاسی پیش از اینکه توسط کامپیوتر دیگر قابل قبول باشد ب
گاهی اوقات که در حال چک کردن آمار وبلاگ هستم، به کاربرانی بر می خورم که با تایپ کلمه ی داس و مشتقاتش در موتور های جست و جو، به این وبلاگ می رسند. فکر کردم حالا که چنین افرادی، با چنین تقاضایی به این وبلاگ میایند، خوب است پستی هم در این رابطه بنویسم تا لااقل این دوستان، دست خالی از این وبلاگ خارج نشوند. ضمن اینکه سعی کردم به مباحثی بپردازم که برای سایر دوستان هم جذاب باشد.
ابتدا باید این نکته را ذکر کرد که اگر گمان می کنید، داس دیگر کاربردی ندارد، بهتر است کمی طرز فکرتان را عوض کنید. بماند که از دستوراتش همچنان در سیستم عامل های جدیدتر می توان نهایت استفاده را برد، هستند بسیاری از شبکه ها که
مدتها پیش یعقوب نبی، خیمه زد.و شب هنگام کسی وارد خیمه اش شد و تا فجر با او کشتی گرفت. یعقوب این مبارزه را پذیرفت هر چند می دانست که حریفش پروردگار است. صبح هنگام هنوز شکست نخورده بود و نبرد تنها هنگامی متوقف شد که خدا حاضر شد او را تبرک کند.
این داستان نسل به نسل نقل شده بود تا هیچ کس از یاد نبرد که گاهی لازم است آدمی با خدا منازعه کند. فاجعه زمانی به زندگی هر انسانی راه می یافت؛ این فاجعه ممکن است نابودی یک شهر باشد، یا مرگ فرزند، یا اتهام بی دلیل یا بیماری که آدم را برای همیشه فلج می کند. در آن لحظه خدا انسان را به مبارزه می طلبد و او را وامی دارد تا به این سئوال پاسخ دهد:
چرا محکم به ای
همانطور که میدانید ویندوزهایی نظیر XP و ویستا دارای سرویس پکهای مختلفی هستند. سرویس پکها در اصل مجموعهای از به روزرسانیهای نرمافزاریاند که در طی زمانهای مختلف از جانب مایکروسافت عرضه میشوند. این بستههای نرمافزاری امنیت، ثبات و سازگاری ویندوز را بهبود میبخشند. ممکن است شما گاهی قصد نصب یک نرمافزار یا بازی خاص را داشته باشید، اما به دلیل قدیمی بودن سرویس پک ویندوز امکان این کار مهیا نباشد؛ در این زمان چه میکنید؟ آیا چارهای به جز نصب سرویس پک جدید وجود ندارد؟ شما با استفاده از این ترفند میتوانید عنوان یا شماره
آخرین روز امتحان فارغالتحصیلی فرا رسیده است. در یک دانشگاه معروف شرقی آمریکا، دانشجویان فارغالتحصیل رشته مهندسی با هیجان و خوشحالی دور هم جمع شدهاند و درباره آخرین امتحان خود که چند دقیقه دیگر شروع میشود، صحبت میکنند. همه سرشار از اعتماد بودند و در انتظار جشن باشکوه بعدی و زندگی جدید و رنگارنگ آینده لحظهشماری میکردند.
بعضی از این دانشجویان شغلهایی پیدا کردهاند و بعضی درباره کارهایی که دوست دارند صحبت میکنند. با اعتماد به علم و دانش فرا گرفته از دانشگاه، دانشجویان اطمینان کامل دارند که در آینده دنیای کار منتظر و در اختیار آنهاست. ه
در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند . یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد . آن ها ساعت ها با یکدیگر صحبت می کردند ؛ از همسر ، خانواده ، خانه ، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند .
هر روز بعد از ظهر ، بیماری که تختش کنار پنجره بود ، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید ، برای هم اتاقیش توصیف می کرد .بیمار دیگر در مدت این یک ساعت ، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون ، روحی تازه می گرفت .
مرد کنار پنجره از پا
مرد جوانی که مربی شنا بود و دارندهی چندین مدال المپیک بود، به خدا اعتقادی نداشت. او چیزهایی را که درباره خداوند و مذهب می شنید مسخره می کرد. شبی مرد جوان به استخر سرپوشیده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولی شب مهتابی بود و همین برای شنا کافی بود. مرد جوان به بالاترین نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شیرجه برود. ناگهان، سایه بدنش را همچون صلیبی روی دیوار مشاهده کرد. احساس عجیبی تمام وجودش را فرا گرفت. از پله پایین آمد و به سمت کلید برق رفت و چراغ ها را روشن کرد.
آب استخر برای تعمیر خالی شده بود
مطمئنأ شما نیز تاکنون با سیم کارت های سومین اپراتور کشور به نوعی سر و کار داشته اید. سیم کارت های ایرانسل به دلیل نوآوری های متعدد و تبلیغات گسترده و به ویژه قیمت پایین توانسته است حضور موفقی را در عرصه مخابراتی کشور داشته باشد و با استقبال گسترده مردم روبرو شده است. چرا که دیگر شما تنها با 7هزار تومان یک خط خواهید داشت! به همین دلیل ابتکارات و ویژگی های منحصر به فرد این سیم کارت ها ، مشکلات و نقص هایی که ایرانسل به همراه دارد نیز به نوعی مخفی شده است. علاوه بر توانمندی هایی همانند GPRS و MMS ، ایرانسل قابلیتهای دیگری هم دارد که بسیاری از افراد از آنها بی خبرند. یکی از قابلیتهای فوق العاده ایر