تعداد بازدید : 102277
تعداد نوشته ها : 249
تعداد نظرات : 32
آخرین تکه را از داخل جعبه خارج کرد و در مشتش گرفت . با درخشش خاصی که در
چشمان اش بود به سمت پیرمرد رفت و آخرین تکه را به او داد . پیرمرد سرش را بلند
کرد و دخترک در لابه لای آدم ها ناپدید شد .
پیرمرد از روی صندلی شکسته اش بلند شد و به سمت پسرکی که در گوشه ای از خیابان
مشغول واکس زدن بود ، رفت و آخرین تکه را به او داد . پسرک سرش را بلند کرد و
پیرمرد در لا به لای آدم ها ناپدید شد .
پسرک واکسی پس از تمام شدن کار اش آخرین تکه بیسکویت را به دهان برد .. و در
میان انبوه آدم ها ناپدید شد .